مصاحبه با علیرضا قمیشی
نوشته شده توسط : مرتضی

قمیشی: موسیقی خیلی زیباتر و بااحساس‌تر از این حرف‌هاست که پدر و پسر بخواهند سر یکی دو آهنگ چانه بزنند

علیرضا قمیشی نامی در موسیقی روز کشورمان است که ورودش با حاشیه‌هایی همراه بوده است. او نیز مانند بعضی دیگر از خوانندگان جوان کشورمان فرزند یک خواننده است، البته با یک تفاوت عمده. ماهنامه «نسیم هراز» با وی گفت‌وگویی انجام داده که قسمت‌هایی از آن را می‌خوانیم.

از خیلی وقت پیش زمزمه انتشار آلبومتان مطرح بود و خیلی‌ها منتظر بودند تا ببینند کار شما که با نام «قمیشی» فعالیت می‌کنید چه نوع موسیقی است؟ این تاخیر برای چه پیش آمد و این آلبوم چه پروسه‌ای را برای انتشار طی کرد؟
چهار یا پنج سال پیش بود که با آوای باربد شروع به کار کردم. سعی کردیم خیلی سریع آلبوم را برای انتشار آماده کنیم. برای همین هر شعر و آهنگی را که خودم داشتم، آوردم تا هرچه سریع‌تر آنها را به صورت آلبوم در آوریم. فکر می‌کنم مشکل ما مجوز بود که این تاخیر چندساله به وجود آمد و مهم‌تر از همه اینکه باور دارم هر چیزی در زمان خاص خودش اتفاق می‌افتد و از این دیر‌کرد نارضایتی ندارم.

یعنی اعتقاد دارید این آلبوم زمان خوبی منتشر شده است؟
صد درصد.

چند هفته‌ای از انتشار آلبوم گذشته است. در این مدت بازخورد‌هایی را که انتظار داشته‌اید، دیده‌اید؟
یک چیز خیلی جالب برایتان بگویم. شب قبل از اینکه قرار بود آلبومم منتشر شود، مادرم به من گفت: «چرا اصلا خوشحال نیستی، چرا ذوق‌زده نشده‌ای؟» خداراشکر به نقطه‌ای در زندگی رسیده‌ام که نه یک اتفاق خوب آنچنان ذوق زده‌ام می‌کند و نه یک اتفاق بد، دلسرد و مایوسم می‌کند. الان خوشحالم که آلبومم بیرون آمده است. شاید اگر دو سال پیش این اتفاق می‌افتاد واکنشم کمی متفاوت بود.

یک سری شیطنت‌هایی هم در محیط اینترنت ایجاد شد از این بابت که کار‌ها را ظاهراً پدرتان خیلی نپسندیده‌اند.
شاید باور نکنید، از روزی که یکی از دوستانم به من گفت در یکی از سایت‌ها چنین پیامی برای من آمده است، اول خیلی عصبانی شدم، اما همان دوستم حرفی به من زد که باعث شد عصبانیتم فروکش کند. از آن زمان به بعد به هیچ عنوان پیگیر این ماجرا نیستم و دوست ندارم مردم هم به من بگویند که درباره من چه گفته شده و چرا من پاسخی نمی‌دهم. این یک موضوع تمام شده است. دنیای موسیقی خیلی بزرگ‌تر و زیباتر و بااحساس‌تر از این حرف‌هاست که پدر و پسر بخواهند سر یکی دو تا آهنگ چانه بزنند. حالا دیگر باید خود مردم تصمیم بگیرند.

یک اسم مطرحی وجود دارد که شنیدن صدای پسرش برای آن جامعه جذاب است و دنبال این هستند که آن صدا را بشنوند. قاعدتا یک مقایسه‌هایی هم این وسط صورت می‌گیرد. دیدتان نسبت به این مقایسه کردن که برای مرم جذاب است و همیشه هم وجود داشته، چیست؟
نزدیک بودن صدا ژنتیکی است. با سیروان خسروی، آهنگساز و تنظیم‌کننده خیلی خوب، مشکل خیلی بزرگی در این زمینه داشتم و آن این بود که هر وقت قسمتی از یک آهنگ را می‌خواندم و می‌خواستیم آن را گوش کنیم، خودم از آن لذت می‌بردم، اما سیروان می‌گفت چون خیلی شبیه پدرت است دوباره آن را بخوان. من همیشه می‌خواستم او را متوجه کنم که این مربوط به ژن است و تقلیدی در کار نیست.

این سئوال را پرسیدم چون کسانی بودند که سعی می‌کردند به سبک پدرتان کار منتشر کنند مثل آقای کبیری، در یک مقطع آقای چاووشی، که بعد از آن سعی کردند آگاهانه سبکشان را عوض کنند. آن زمان نظرتان نسبت به این ماجرا چه بود که می‌دیدی بعضی‌ها سعی می‌کنند از سبک پدرتان پیروی کنند؟
اول در مورد آقای کبیری بگویم که من گوش خیلی تیزی در این زمینه دارم به خصوص در مورد ملودی‌ها و آهنگ‌های پدرم. مجتبی کبیری تنها کسی بود که اگر جای صدایش را می‌شنیدم با خودم می‌گفتم کدام آهنگ سیاوش است و وقتی روی آن زوم می‌کردم متوجه می‌شدم متعلق به سیاوش نیست. به این موضوع حسودی نمی‌کردم. راستش را بخواهید دنیا بزرگ است و هر کسی در یک گوشه آن مشغول انجام کاری است.

شما در آمریکا درامز می‌زدید. آنجا سابقه کار با گروهی خاص را داشته‌اید؟
با گروه‌های زیادی کار کردم. کلا جوان پرشوری بودم و از 15 سالگی در هالیوود،‌ جا‌هایی که برنامه اجرا می‌کردند زیاد رفت‌و‌آمد داشتم و با همه آشنا بودم. اکثرا گروه‌های هاردراک بودند و من کم‌کم در گروه‌ها بر خوردم و جاز زدم. جالب اینجا بود که خیلی مورد توجه قرار گرفتم و این را هم بگویم که دوست داشتم توجه‌ها را به خودم جلب کنم. با گروه Circus کار کردم. اینها گروه‌هایی بودند که مطرح بودند. گروه Guns N’ Roses که همه آنها را می‌شناسند آن زمان اسمشان Eleganceبود. آن زمان با این گروه‌ها هم دوره بودیم ولی خوب آنها پیشرفت خیلی زیادی کردند. بعد از آن هم در شرایطی که کاملاً جا افتاده بودم و می‌توانستم خیلی پیشرفت کنم به ایران آمدم.

تا چه سالی آمریکا بودید؟
تا سال 1369. در سن 12 سالگی رفتم آمریکا و در سنی برگشتم که همه متعجب مانده بودند که جوان 21 ساله چرا برگشته است! دیگر هم حاضر نیستم از ایران بروم.

چرا نمی‌روید آن‌ور کار کنید؟
همه می‌گویند اگر بروی آنجا به اوج می‌رسی. من نمی‌دانم مردم اوج را چه می‌دانند ولی مثال من این است که فکر کنید اوج کره ماi است، وقتی قرار است روی کره ماه بایستی و به کره زمین نگاه کنی و حسرت بخوری که هم نوع‌هایت آنجا هستند و تو این جایی به چه دردی می‌خورد! این دیگر اوج نیست این جا من ارتباطی که با یک راننده ‌تاکسی در عرضه ده دقیقه برقرار می‌کنم در خارج شاید در 15 سال هم برقرار نشود. هم خانه، هم نوع و هم فکر من هستند و من مملکتم را دوست دارم.

 



 

منبع: نسیم هراز



 




:: موضوعات مرتبط: کتاب و رمان , ,
:: بازدید از این مطلب : 283
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 27 دی 1390 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: